
تو روزگار بی کسی احساس من معنی نداشت
دنیا بجز تنهاییاش برای من چیزی نداشت
رفیق تنهایی من فروغ و شاملو بودن
آدمای دنیای من بی احساس و دورو بودن
کسی نپرسید چرا من تو عمق شادی غمگینم
کسی نمیخواست بدونه دلیل بغض سنگینم
آرزوی من از خدا فقط یه چیز ساده بود
جون من اضافی رو بگیره از تن خیلی زود
.jpg)
من میخوام اشکو بفهمم وقتی از چشام میریزه/تنهایی گرچه کشندس..واسه من خیلی عزیز
تو کتاب نوشته عاشق خیلی تنها خیلی خستس/جای بارون بهاری روی چترای شکستس
اما من میگم یه عاشق همه ی دنیا رو داره
همه چترا رو باید بست وقتی آسمون میباره
نظرات شما عزیزان: